blog*spot
get rid of this ad | advertise here
-->

خسرو دوامي
داستان هاي لوس‌انجلس و مهاجرت
rumi
 human nezhat
: طراحي توسط : ليــلاي ليــلي :
This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Thursday, June 12, 2003
 




آفرينش ادبي و پستوهاي ذهني


گفتگو ي يوسف عليخاني با خسرو دوامي، داستان نويس در سايت سخن



خسرو دوامي متولد 1336 در تهران، از سال 1361 ساكن لوس‌آنجلس بوده است. از او جدا از دو مجموعه داستان «پرسه/1377» و «پنجره /1380/ري‌را» داستان‌ها، ترجمه‌ها و مقالاتي در نشريات داخل و خارج به چاپ رسيده است. دوامي همچنين مدتي جنگ ادبي كتاب نيما را منتشر مي‌كرد.

وقتي به او مي‌گويم كه اين روزها در ايران شاهد چاپ داستان‌هاي خوب و خواندني از نويسنده‌هاي فارسي زبان خارج از ايران هستيم، جواب مي‌دهد:

خوشحالم كه با انتشار چند كتاب از آثار نويسندگان مهاجر در ايران، بالاخره جو سكوت و بي‌اعتنايي به اين بخش از ادبيات معاصر ما شكسته شده است. اميدوارم اين كار ادامه پيدا كند و خوانندگان جدي ادبيات در ايران با آثار خوبي كه توسط نويسندگان اين سوي مرزها نوشته شده آشنا شوند. همان‌طور كه مي‌دانيد طي دو دهه اخير صدها جلد كتاب در عرصه‌ي شعر و داستان كوتاه و رمان و نقد ادبي و ده‌ها نشريه ادبي و فرهنگي در خارج منتشر شده كه حتي انتشار گزيده‌هايي از اين آثار هم سيلي از مطالب خوب و ماندني را روانه بازار كتاب ايران خواهد كرد.

- آقاي دوامي! نويسندگاني چون «سردوزامي»، «زراعتي»، «معروفي»، «بيجاري»، «براهني»، «كوشان» نيز در چند سال اخير در خارج از كشور ساكن شده‌اند. از اين‌ها چه خبر؟

شايد هنوز زود باشد كه در مورد كيفيت آثار نويسندگاني كه نام برديد و همه هم (غير از سردوزامي) در سه- چهار سال اخير از ايران خارج شده‌اند، قضاوت كنيم. اكثر اين دوستان به صورت حرفه‌اي – نيمه حرفه‌اي به فعاليت‌هاي ادبي خود ادامه داده‌اند و آثاري هم توليد كرده‌اند. ذهنيت حاكم بر اين آثار اغلب ادامه‌ي ذهنيت حاكم بر آثار داخل است و نمي‌توان آن را ادبيات مهاجرت تلقي كرد.

- آيا رابطه خاصي ميان نويسندگان خارج از كشور وجود دارد؟

رابطه‌ها بسيار پراكنده است. وسعت و پراكندگي جغرافيايي و محدوديت‌هاي سفر بين كشورهاي مختلف، بخصوص بين امريكا و كانادا با اروپا، امكان نشست‌هاي مشترك را محدود مي‌كند. انجمن‌هاي فرهنگي در شهرهاي مختلف، نه به وسعت سابق، اما همچنان فعالند. نشريات ادبي هم در جهت پل زدن بين نويسندگان خارج تاثير زيادي داشته‌اند.

- در مورد لوس آنجلس ( جايي كه شما در آن زندگي مي‌كنيد) چطور؟

در مورد لوس آنجلس، قضيه كمي فرق دارد. از آنجا كه به قول معروف اسم لوس‌آنجلس بد در رفته است و اكثرا شهر محل اقامت من را با خواننده‌ها و كاباره‌ها و تلويزيون‌هاي آنچناني مي‌شناسند، اجازه بدهيد پارتي‌بازي كنم و كمي هم از كم و كيف فعاليت‌هاي ادبي اينجا بگويم.

- بفرماييد.

در لوس‌آنجلس چندين نفر نويسنده و شاعر و منتقد و محقق جدي حضور دارند كه آثارشان در اغلب نشريات ادبي- فرهنگي و فصلنامه‌‌هاي تخصصي- آكادميك خارج منعكس مي‌شود. چهار فصل‌نامه‌ي ادبي‌ « بررسي كتاب»،‌ «‌كاكتوس»، «سيمرغ» و « نارنجستان» در همين شهر منتشر مي‌شوند. تعداد قابل توجهي از اهالي قلم، از جمله خود بنده ماهي يكبار ( شنبه اول ماه) دور هم جمع مي‌شويم و آثار خود را براي يكديگر مي‌خوانيم و بعد بي هيچ ملاحظه‌اي آثار خوانده شده را مورد بحث و نقد حضوري قرار مي‌دهيم. البته ما اينجا در اقليت محض هستيم و سخت غريب. ايراني‌هاي اينجا عليرغم جمعيت گسترده‌شان، تمايلي به مطالعه كارهاي جدي ادبي از خود نشان نمي‌دهند.

- از ميان اين نويسندگان، در لوس‌آنجلس يا در جاهاي ديگر، آيا كساني هستند كه به زبان‌هاي انگليسي، آلماني يا فرانسوي بنويسند و آثار درخور توجهي هم ارائه كرده باشند؟

در مورد زبان‌هاي ديگر اطلاع زيادي ندارم. در امريكا دو اثر از خانم « ژينا نهايي»، كه يكي از آنها «‌مهتاب در كوچه صداقت» به فارسي هم ترجمه شده و نيز رماني از « سالار عبده » به نام «Poet's game » (بازي شاعر) همه از كتاب‌هاي پرفروش بوده‌اند. اين رمان‌ها بيش از آن كه به دليل ارزش ادبي‌شان مطرح شده باشند، به خاطر پرداخت به مسائل اقليت‌هاي مذهبي ( كار ژينا نهايي) و مسائل سياسي مربوط به منطقه ( رمان سالار عبده) مورد توجه خوانندگان قرار گرفته‌اند.

- خود شما چرا به زبان انگليسي نمي‌نويسيد؟

من به زبان فارسي مي‌نويسم، به همان زباني كه با‌ آن فكر مي‌كنم. كلمات در ذهن من به زبان فارسي شكل مي‌گيرند و با اين كلمات حس و عاطفه‌ي خودم را بيان مي‌كنم. برخي از شخصيت‌هاي داستان‌هاي من دوزبانه حرف مي‌زنند. از آنجا كه در زبان مادري خود ياد گرفته‌اند كه احساسات و خواسته‌هاي خود را از پس پرده حجاب و ابهام بيان كنند، گاهي مجبور مي‌شوند، عادي‌ترين و ساده‌ترين و در عين حال بي‌واسطه‌ترين حس‌هاي خود را به زبان ديگري بيان كنند.

- به هر حال وقتي شما به انگليسي هم بنويسيد، با ذهنيت يك ايراني اين كار را مي‌كنيد.

البته لزوم ترجمه آثار به انگليسي را هر روز بيشتر حس مي‌كنم.

- كاري هم در اين زمينه كرده‌ايد؟

بله. برخي از كارهايم را خودم و ساير دوستان ترجمه كرده‌ايم كه اميدوارم در آينده منتشر شود.

- اين تصور وجود دارد كه زبان نويسندگان فارسي زبان خارج از كشور مي‌لنگد. با اين حال من وقتي داستان‌هاي شما را خواندم ديدم كه زبان شسته‌رفته‌اي داريد.

از لطف و توجهتان سپاسگزارم. سال‌هاست كه ادبيات مهاجرت به بهانه اين كه نويسندگان مهاجر از بستر اصلي زبان دور افتاده‌اند، از طرف عده‌اي از ادبا و نويسندگان داخل مورد كم‌توجهي و بي‌مهري قرار گرفته است. ببينيد، زبان خود به خود و در كوچه و بازار تحول پيدا نمي‌كند. فكر نو، زبان نو را به وجود مي‌آورد. تحول ذهني تازه، تجربه زباني درخور خود را مي‌طلبد. من منكر اين نيستم كه كارهاي خارج ضعف پيرايش دارد ولي اين را اصل نمي‌دانم.

- چقدر به داستان‌هايي كه در داخل كشور منتشر مي‌شوند، دسترسي داريد و آن‌ها را دنبال مي‌كنيد؟

به هر حال غير از مطالعه‌ي كارهايي كه نويسندگان آمريكايي منتشر مي‌كنند سعي مي‌كنم آثار نويسندگان داخل را هم بخوانم.

- چقدر روي داستان‌هايتان كار مي‌كنيد؟

من اين اقبال را داشته‌ام كه دوستان نويسنده‌ي دور و برم كارهايم را قبل از چاپ با دقت بخوانند و نظرياتي هم بدهند كه جابه‌جا از آنها در ويرايش نهايي استفاده كرده‌ام. به‌ويژه همسرم مهرنوش مزارعي، بهترين و صميمي‌ترين منتقد كارهاي من است.

- مي‌دانم كه با «بيژن بيجاري» نويسنده هم ارتباط نزديكي داريد؟

بله. در سه سال اخير حضور بيژن بيجاري در همسايگي‌مان براي من فرصتي مغتنم بوده تا از نظريات او در ويراستاري قصه‌ها بهره ببرم.

- بر خلاف آنچه اين روزها در ايران باب شده و داستان‌ها، قصه ندارند، داستان‌هاي شما قصه دارند.

در مورد قصه داشتن داستان‌هاي من و مسائلي از اين دست شايد بهتر باشد كه ديگران صحبت كنند. منتقدين و صاحب‌نظران با دقت و حسن ‌نيت يادداشت‌ها و نقدهايي بر كارهاي من نوشته‌اند كه در نشريات اينجا منتشر شده است.

- شما به داستان‌هاي روز آن سوي دنيا نزديك‌تريد. از تجربه‌هاي قابل توجه اين داستانها، كدام يك را مي‌پسنديد؟

من خودم را به سبك و سياق خاصي مقيد نمي‌دانم. هر كاري كه روح و روان مرا تكان بدهد و مرا به انديشيدن وا دارد اثري موفق مي‌دانم. در مورد تجربه‌ي داستان امريكايي، جنبه‌هايي از تجربه‌ي مينيماليستي مورد توجه و علاقه من است. توجه به روح و روان شخصيت‌هاي پيچيده، ساختمان داستاني ساده، در حاشيه قرار گرفتن ماجراي اصلي و توجه به شخصيت‌ها و ماجراهاي فرعي، جزيي‌نگري و شركت دادن خواننده در فرجام نهايي داستان از جنبه‌هاي مورد توجه من در اين نوع داستان‌هاست.

- يكي از شانس‌هايي كه نويسنده فارسي‌زبان خارج از كشور دارد، داشتن فضاهاي بكر است كه خواننده‌ي ايراني به دنبال آن است.

من فكر مي‌كنم اگر برگزيده‌‌‌اي از داستان‌هاي ما در مهاجرت در ايران امكان انتشار پيدا كنند، خوانندگان ايراني به كرات با اين فضاهاي بكر و شخصيت‌هاي تازه روبه‌رو خواهند شد. با پذيرش جامعه‌ي ميزبان و جغرافيا و آدم‌هاي آن به عنوان وطن دوم نويسنده‌ي مهاجر، طبعا اين جامعه با تماميت آن در داستان‌ها حضور خواهد داشت. در بين نسل دوم نويسندگان مهاجر، بخصوص در ميان آثار 4 – 5 سال اخير با پديده‌ي ادبيات منطقه‌اي روبه‌رو هستيم. فضا و شخصيت‌هاي من نويسنده‌ي مهاجر مقيم لوس‌آنجلس با اتوبان‌ها و زندگي سريع آدم‌هاي اينجا با فضا و شخصيت‌ها و بالطبع با زبان نويسنده‌ي مثلا مقيم فرانسه يا دانمارك و غيره تفاوت‌هاي اساسي دارد.

- اين موضوع در عين حال باعث نمي‌شود بيشتر به خودتان نزديك شويد و به همان دليل غير قابل تكرار باشيد؟

اين كه فضاي داستان غيرقابل تكرار باشد، لزوما بد نيست. من درجا زدن در فضاي مالوف را براي نويسنده مثل زهر مي‌دانم. نويسنده‌ي غربي دائم سفر مي‌كند. فضاهاي تازه را تجربه مي‌كند. به‌طور منظم تحقيق مي‌كند. خيلي از نويسندگان ما نگاهشان نسبت به محيط خارج از دايره خود و اطرافيان نگاهي توريستي است. دوستان ما با يكي- دو سفر كوتاه به خارج و بر مبناي شنيده‌ها سعي مي‌كنند زندگي ايرانيان مهاجر را در داستان‌هاي خود انعكاس دهند كه اغلب تبديل به نگاهي سطحي و كليشه‌اي مي‌شود و انگيزه‌اي بر سرگرمي و مزاح دوستان اينجا. درد بسياري از نويسندگان داخل، حاشيه نشيني و دوري گزيدن از جريانات و تحولات اصلي جامعه است. مگر نويسنده تا كي مي‌تواند با پستوهاي ذهني به آفرينش ادبي بپردازد؟

- آزادي در نوشتن چه حسي به شما مي‌دهد؟

همه مي‌دانيم كه آزادي بيروني براي نويسنده بزرگترين موهبت است. مهم اين است كه اين آزداي بيروني با آزادي دروني هنرمند توام شود. طبعا به دليل آزادي بيروني نويسندگان مهاجر،‌آثاري هم آفريده شده كه صرفا جنبه‌هاي پرده‌دري و افشاگري آن مورد نظر بوده است. اين آثار هم كم‌كم تاريخ مصرفشان تمام شده است و حالا ما با آثاري روبه‌رو هستيم كه ادبيت آن بر مسائل مضموني آن غلبه دارد.

- آقاي دوامي! آدم‌هاي داستان‌هاي شما از كجا مي‌آيند؟

آدم‌هاي داستان‌هاي من، سايه‌اي از آدم‌هاي اطرافم هستند. اغلب مي‌گذارم تا از فضاها و شخصيت‌هاي اطرافم براي چند سالي فاصله بگيرم. بعد بنويسمشان. فكر مي‌كنم فضا و شخصيت‌ها بايد در ذهن نويسنده جا بيفتند و دروني بشوند. حسن اين فاصله‌گيري اين است كه نويسنده به گذشته‌ي خودش و كنش‌هاي رفتاري و شخصيتي آدم‌هاي داستان‌هايش هم از بيرون نگاه مي‌كند.

- در نوشته‌هاي شما به زن‌هاي در غربت خيلي يكسويه نگاه شده است.

- آقاي عليخاني عزيز! لطفا ميانه من را با خوانندگان زن داستان‌هايم به هم نزنيد. از شوخي گذشته، به داوري كساني كه داستان‌هاي من را خوانده‌اند، زن‌هاي داستان‌هاي من عمدتا مصمم‌تر و هدفمندتر از مردهاي داستان‌ها هستند.

- از كار جديد چه خبر؟

مجموعه‌اي از داستان‌هاي من با نام « رودخانه‌ي تمبي»‌ قرار است در ايران منتشر شود. همچنين 18 داستان از 9 نويسنده‌ي لوس‌آنجلس هم آماده چاپ است. شايد با انتشار اين مجموعه حداقل به خوانندگان جدي ادبيات داستاني نشان دهيم كه لوس‌آنجلس فقط شهر كاباره‌ها و راديو تلويزيون‌ها و خوانندگان نيست و تعدادي نويسنده‌ي جدي هم در آن قلم مي‌زنند و نفس مي‌كشند.